*میگویند زنها در موفقیت و پیشرفت شوهرانشان نقش بسزایی دارند. ساعد مراغه ای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود: زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم … اما وی با بی اعتنایی تمام سری جنباند و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!» گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم؛ آن هم با قیافه هایی حق به جانب… باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی؟!» شدیم معاون وزارت امور خارجه؛ که خانم باز گفت «خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو…؟!» شدیم وزیر امور خارجه گفت «فلانی نخست وزیر است… خاک بر سرت کنند!!!» القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گامهای مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد. تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت: * * * * «خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی *
روزی از میلتون؛ شاعر معروف انگلیسی پرسیدند: چرا ولیعهد انگلستان می تواند در چهارده سالگی بر تخت سلطنت بنشیند و سلطنت کند؛ اما تا هیجده سال نداشته باشد نمی تواند ازدواج کند؟ ؟
گفت: بخاطر اینکه اداره کردن یک مملکت از اداره کردن یک زن بمراتب آسان تر است! ! !
بهاء الواعظین می نویسد: در ابتدای مشروطه؛ بخانه ای رفتم؛ پیر زن و دختر جوانی آنجا بودند.
پیر زن پرسید: منظور از مشروطه چیست؟ ؟
گفتم: قوانین جدید.
گفت: مثلا چه؟
به شوخی گفتم: مثلا دختران جوان را به پیر مردان دهند و زنان پیر را به جوانان!
پیر زن پرسید: منظور از مشروطه چیست؟ ؟
گفتم: قوانین جدید.
گفت: مثلا چه؟
به شوخی گفتم: مثلا دختران جوان را به پیر مردان دهند و زنان پیر را به جوانان!
دخترش گفت: این چه فایده دارد؟ ؟
پیر زن بلافاصله به دخترش گفت: ای بی حیا! حالا کار تو به جایی رسیده که بر قانون مشروطه ایراد میگیری؟؟! !
پیر زن بلافاصله به دخترش گفت: ای بی حیا! حالا کار تو به جایی رسیده که بر قانون مشروطه ایراد میگیری؟؟! !
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط NataN